
Blog

“Memories, Tales and Folk songs.”
“Curated by Roya Khadjavi, the show brings together works by 7 Iranian Female artists whose works reflect personal and deeply rooted sentimental attachments to the nostalgic world of stories and memories of their homeland. Through this array of artworks the exhibition portray and examines how our memories and deeply rooted attachments to our homeland and its stories reflect and shape our personal perceptions of beauty and sentimentality and on a larger scale influence our life experiences and worldview.”


📔پرتره، نگارگري چهره نيست 📰روزنامه اعتماد .دوشنبه ۹۷/۱۲/۲۷ 📍به مناسبت نمايش آثار نقاشي پرتره فريد جهانگير در گالري ايرانشهر ✏فاروق مظلومي نزديكي به انسان معاصر كار خطير و سختي است و از آن سختتر ثبت اين انسانهاست. انسانهايي كه حضورشان وضعيتي ميان بودن و نبودن است و انگار روي دست خودشان و خدا ماندهاند. وقتي ديوانهاي نه در ميدان جنگ بلكه در داخل شهر ميتواند با يك اسلحه مرگبار مثل بازيهاي كامپيوتري جان دهها انسان را بگيرد ثبت انساني كه اين اخبار در ذهنش ثبت شده است، سختتر ميشود. به همين دليل نقاشي و عكاسي از آدمها، آن هم در اشكال صورت يا پرتره كار جسورانهاي است، چرا كه انگار تمام تاريخ و عمر انسان روي صورتش نگاشته ميشود. كار خطرناك نقاشي پرتره با خودنگاري وضعيت خطرناكتري به خود ميگيرد، البته احتمال دارد اين موضوع براي نقاشهاي مختلف فرق كند. شايد در قرن هفتم و هشتم هجريقمري چهرهنگاري يا پرتره، نگارگري و بازنمايي چهرههايي با كاراكتر تقريبا يكسان بود اما حالا نقاشي پرتره بازنمايي روح پنهان مدل است؛ روحي كه فقط تصوير ميشود نه تفسير. عكاسي و نقاشي از آدمها توسط آدمي ديگر نوعي تكثير روح است؛ روحي كه در جان ديگري حضور دارد. اگر هنر نوعي وسيله دسترسي به روح سيال و در گريز از فضا، اشيا و انسانها باشد، اغلب در عكاسي پرتره، لحظهاي از انسان را كه مطلوب عكاس يا مدل است، ثبت ميشود و اين تعامل در لحظهاي ختم ميشود اما در نقاشي پرتره به دليل ارتباط طولاني مدل يا عكس مدل با نقاش اين احتمال وجود دارد كه تعامل مدل و هنرمند به جايي ديگر خارج از تسلط هر دو برسد. تسلط مدل بر هنرمند در ابتداي تاريخ نقاشي و عكاسي بيشتر بود، چرا كه در آن دوران نقاشي و عكاسي در اختيار طبقه پولدار و عموما متفرعن جامعه بود كه خودشان را با ژستهاي مختلف در نقاشي يا عكس ثبت ميكردند. ژست كه واكنشي در برابر دوربين يا نقاش است، بحث سوبژكتيو بودن – فاعليت – عكس يا تابلوي پرتره را به ميان ميكشد، اگرچه پيير بورديو، فيلسوف معاصر با همين استدلال سوبژكتيو بودن عكسهاي پرتره را در مقابل با نظر ماريتا استوركن (Marita Sturken) و ليزا كارترايت (Lisa Cartwright) منتقدان معاصر كه عكسها را صرفا وسيله ثبت واقعيت يعني ابژكتيو ميدانستند، مطرح كرد اما واقعيت اين است كه جايگاه فاعل و مفعول بودن مدل يا هنرمند از هر عكس و تابلو و از هنرمندي به هنرمندي ديگر ميتواند، فرق داشته باشد. مثلا در تابلوهاي پرتره فريد جهانگير مدلها و هنرمند مستقل به نظر ميآيند يعني تعامل نقاش با صاحبان پرترهها به گونهاي بوده است كه انگار هر كسي دارد كار خودش را ميكند. فريد جهانگير كه متولد 1337 تهران است در بيست سالگي نقاشي مدلهاي زنده را در امريكا تجربه كرده و در دهه هفتاد شمسي در ايران در پروژه نقاشي خانههاي كلنگي حضور داشته است، خوب ميداند رابطه هنرمند با مدل زنده، فضا و اشيا چگونه پيش ميرود. در پروژه خانههاي كلنگي اين هنرمند با دوستانش روي ديوارهاي خانههاي كلنگي كه قرار بود، تخريب شوند نقاشي ميكردند كه خود اين رويداد بسيار مفهومي و قابل بررسي شد. حالا با ديدن پرترههايي كه از دهه شصت تاكنون خلق شدهاند، رابطه فريد جهانگير را با جهان زندهها بيشتر درك ميكنيم. برگزاري افتتاحيه نمايشگاه نقاشي آن هم در روزهايي كه ترجيعبند «شب عيد» دليل موجهي براي همه تاخيرها، تعللها، كمكاريها و ... ميشود، جسارت ميخواهد. فريد جهانگير و گالري ايرانشهر نشان دادند، ميتوانند با شهامت روز بيستونهم اسفند كه شب عيد محسوب ميشود، افتتاحيه گالريشان را برگزار كنند و چراغ هنر و نقاشي را در تهران روشن نگه دارند. آثار پرتره اين نمايشگاه روي ديوارهاي شمالي و غربي گالري ايرانشهر ديده ميشوند و در اسناد رسانهاي آن نوشته شده است كه همزمان با اين نمايشگاه اثري طبيعتمحور روي ديوار شرقي در حال اجرا و تكميل است و بعد از اتمام نقش ديوار شرقي، نمايشگاه دوم كه تابلوهاي منظرههاي كوهستان است، افتتاح خواهد شد. در استيتمنت نمايشگاه كه ماني حقيقي آن را نوشته است، ابتدا متوجه ميشويم رابطه ماني حقيقي با متن بهتر از تصوير است و دوم آنكه چشماندازهاي فريد جهانگير خالي از انسان و پرترههايش، خالي از جهان هستند. كاملا درست است. در پرترهها جهان و اشيا در حد نياز و در خدمت هنرمند و مدل حضور دارند؛ اشيايي مانند مبلمان يا روكشي مانند پتو صرفا وضعيت استقرار انسان را در اين پرترهها نشان ميدهند و براي ارتباط با وضعيت معنوي انسانهاي تابلو بايد به حضور مجردشان فارغ از اشياي پيرامون توجه كنيم. حتي در يك تابلو با منظر اتاق كه يك زن و يك مرد روي مبل ديده ميشوند، اشياي ديگر اتاق در حد تشخيص وجود دارند و انسان كاملا محوريت خودش را در اين تابلو حفظ كرده است. در اين پرترهها جزءنگاري و ظريفكاريهاي آثار رئاليستي ديده نميشود؛ هنرمند كاملا به مديوم نقاشي وفادار است. فريد جهانگير در گفتوگويي كوتاه گفته است؛ گاهي نقشهاي انتزاعي هم نقاشي ميكند ولي همچنان به نقاشي فيگوراتيو علاقهمند است. اين اطمينان براي يك هنرمند خيلي خوب است و باعث ميشود در هر ژانري كه كار ميكند كار اصيل آن ژانر را خلق كند. با ديدن تابلوي انسانهاي بدون جهان منتظر منظرههاي بدون انسان فريد جهانگير هستيم. اين شيوه برگزاري دو نمايشگاه موازي و يك نمايشگاه متعاقب آن، شايد در دنيا اتفاق تازهاي نباشد اما اينجا چه طراحي فردي و چه گالري ايرانشهر باشد، تحسينبرانگيز است و مخاطب را درگير نقد و بررسي دورهاي هنرمند ميكند. گالري ايرانشهر آثار اين نمايشگاه را در كاتالوگي كه حاصل عكاسي حرفهاي برزين بهارلويي و طراحي سيما دادخواه است به گالريگردها ارايه ميكند. نمايشگاه «منتخبي از چهرهها» تا بيستم فروردين 98 برپاست و ميتواند تعطيلات عيد را براي تهرانيها و مسافرهاي تهران پربارتر كند